دست روزگار

ساخت وبلاگ
         یادته قبلنا میگفتم صبح با طلوع آفتاب میرم بیرون تا ساعتی رو کنار مزرعه نزدیک مدرسه                  سر کنم؟؟؟؟

قدکشیدن گندماشو من دیدم.....لحظه به لحظه از اول مهرماه.....

توزمستون کنار مزرعه وسط شهر اشکهاریختم و سرمازدن گندما رو دیدم ....

برف میومدو کنار سرسبزی...تنهانگذاشتمشون....تاب خوردنشونو توباد دیدم وامروز.....

دست روزگار# چیده بود بزرگ شدن و رسیدنشونو و من عزادارنبونشون....دست روزگار# عجب گلچین است...

یه چیز دیگه....

زمین....دقت کردید؟چه قدمهاو چرخهایی که ازش میگذره.....

چه بخشنده .....فرقی نداره بد یاخوب....گیاه یا جانور....این حس چسبندگی زمین و جو و حال و هواش....

خیلی درس داره.....

خدا میدونه اون قدمهایی که روی زمین گذر میکنه چه نیتی داره....خدا میدونه چه روح های متفاوتی به اون آدمها متصله...

جرخ ماشین ها و دوچرخه ها برای چه چیز به حرکت در میاد....

خدا میدونه تودل زمین چی میگذره....چه پیکرهای مطهری و چه ......

زمین عحیب ترین خلقت خداست....حیف ....که خاکش .....دامنگیره......

وگرنه جای بنده رو زمین نبود....

هم خوبم....هم نه....خداجان هستی.....

در دل جوانه ها....وزش باد....عطر گلهای بهار.....باران......به خودت قسم باش.....

#دلتنگته دخترت.....

دست روزگار...
ما را در سایت دست روزگار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : atrebaharesib بازدید : 182 تاريخ : شنبه 24 فروردين 1398 ساعت: 22:30