قدکشیدن گندماشو من دیدم.....لحظه به لحظه از اول مهرماه.....
توزمستون کنار مزرعه وسط شهر اشکهاریختم و سرمازدن گندما رو دیدم ....
برف میومدو کنار سرسبزی...تنهانگذاشتمشون....تاب خوردنشونو توباد دیدم وامروز.....
دست روزگار# چیده بود بزرگ شدن و رسیدنشونو و من عزادارنبونشون....دست روزگار# عجب گلچین است...
یه چیز دیگه....
زمین....دقت کردید؟چه قدمهاو چرخهایی که ازش میگذره.....
چه بخشنده .....فرقی نداره بد یاخوب....گیاه یا جانور....این حس چسبندگی زمین و جو و حال و هواش....
خیلی درس داره.....
خدا میدونه اون قدمهایی که روی زمین گذر میکنه چه نیتی داره....خدا میدونه چه روح های متفاوتی به اون آدمها متصله...
جرخ ماشین ها و دوچرخه ها برای چه چیز به حرکت در میاد....
خدا میدونه تودل زمین چی میگذره....چه پیکرهای مطهری و چه ......
زمین عحیب ترین خلقت خداست....حیف ....که خاکش .....دامنگیره......
وگرنه جای بنده رو زمین نبود....
هم خوبم....هم نه....خداجان هستی.....
در دل جوانه ها....وزش باد....عطر گلهای بهار.....باران......به خودت قسم باش.....
#دلتنگته دخترت.....
دست روزگار...برچسب : نویسنده : atrebaharesib بازدید : 182